وبلاگ
برای جلوگیری از ویروس دین
از دید ریچارد داکینز دین مانند یک چیز عفونی میباشد. چیزی هست که به ذهنمیچسبد درست مثل یک ویروس معمولی که به بدن میچسبد و بدن را تحت کنترل خودش در می آورد تا بهتر بتونه خودش را تبلیغ کنه.
او معتقد است که بدلیل اینکه همه ما طوری بار آمده ایم که همیشه میبایست به دین احترام میگذاشتیم، پس هر گونه نظری حتی نظری خیلی ملایم هم با واکنشهای شدیدی مواجه میشود.
او مردمی که دین را بدون هیچ مدرکی قبول میکنند و به بهانه آن اعمالی انجام میدهند که به بقیه آسیب میرساند را رد میکند.
داوکینز بر ادعای خود تأکید می کند که اعتقادات مذهبی در نتیجه شواهد در حمایت از آنها گسترش نمی یابد ، بلکه به طور معمول از طریق انتقال فرهنگی ، در بیشتر موارد از
والدین یا از افراد کاریزماتیک صورت می گیرد. وی از این امر به عنوان “اپیدمیولوژی ، یاد میکند نه شواهد”
علاوه بر این داوکینز این فرایند را از گسترش ایده های علمی متمایز می کند ، که به گفت وی محدودیت آن با الزام به مطابقت با برخی از فضایل روش شناسی استاندارد است:
اشکال کار دین کجاست؟
اشکال کار دین کجاست؟
دین بر سر راه علم مانعتراشی میکند، تعصب را تقویت میکند، تنگنظری نسبت به همجنسگرایان را تشویق میکند، و اثرات منفی دیگری نیز بر جامعه دارد. مثلاً واعظان مسیحی جنوب آمریکا بردگی سیاهان را با رجوع به انجیل توجیه میکردند، به این ترتیب که سیاهان را از نسل فرزندان گناهکار ابراهیم میدانستهاند. در خلال جنگهای صلیبی، کافران و مشرکانی را که به مسیحیت نمیگرویدند میکشتند، و نمونههای دیگر که ذکر شدهاست.یک زیان دیگر دین، تلقین ایدئولوژی و تعصب به کودکان است. تعلیم آموزههای دینی در مدارس مذهبی به کودکان، به مثابه «سوءاستفادهٔ ذهنی» والدین از کودکان است
۱ بیخدایان میتوانند زندگی شاد، سرشار، متعادل، و ازلحاظ فکری پرباری داشتهباشند.
۲ انتخاب طبیعی و دیگر نظریههای علمی بهتر از «فرضیهٔ وجود خدا» به کار تبیین جهان جانداران و چهبسا کل کیهان میآیند.
۳ نباید کودکان را به کیش والدینشان دانست و بر آنها برچسب دین خاصی زد. اصطلاحاتی مثل «بچه کاتولیک» یا «بچه مسلمان» باید منزجرکننده محسوب شوند.
۴ بیخدایان باید به بیخدایی خود مفتخر باشند نه شرمنده؛ زیرا بیخدایی فرد نشانهٔ صحت و استقلال ذهن اوست
نظریه انفجار بزرگ
بنا بر این نظریه، تمامی ماده و انرژی جهان در ابتدا در یک مکان قرار داشته و پس از انفجار به طور مدام بسط یافته است. تا دهه ۱۹۶۰ میلادی، هیچ اثبات قانعکنندهای مبنی بر این که این نظریهای غالب است وجود نداشت.
نظریه انفجار بزرگ چگونه تایید شد؟
در ۱۹۶۵، دو ستارهشناس به نامهای رابرت ویلسون و آرنو پنزیاس روی یک آنتن بشقابی برای برقراری ارتباطات رادیویی بهتر کار میکردند. آنها مرتبا سیگنالی در پسزمینه دریافت میکردند که در ابتدا دلیلش را وجود مدفوع پرنده روی نوک آنتن بشقابی میدانستند! این احتمال منتفی شد اما بخت با آنها یار بود تا از وجود گروهی از فیزیکدانان نظری آگاه شوند که در مکانی واقع در ۶۵ کیلومتری پرینستون در حال بررسی نور به جا مانده از مرحله آغازین مهبانگ (بیگ بنگ یا انفجار بزرگ) یعنی مرحله گلوله آتشین بودند.
این دو گروه در ادامه باهم تلفنی حرف زدند و معلوم شد سیگنال دریافتی با تشعشعات تابش زمینه کیهانی که احتمالا در مرحله انفجار گلوله آتشین تولید شده، مطابقت دارد. کشف این تشعشعات توسط ویلسون و پنزیاس باعث شد تیم تحقیقاتی پرینستون اولین گروهی باشد که نظریه انفجار بزرگ را تایید میکند. عزم راسخ آنها در نادیده نگرفتن یک صدای آزاردهنده جایزه نوبل را برایشان به ارمغان آورد.